سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یا ذالجلال و الاکرام

ماجرای امید بخش ترین آیه قرآن

در داستان جالبى از امیر المومنین حضرت على(علیه السلام ) به این مضمون نقل شده است که روزى رو به سوى مردم کرد و فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن کدام آیه است ؟ بعضى گفتند آیه "ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء"(خداوند هرگز شرک را نمى بخشد و پائین تر از آن را براى هر کس که بخواهد مى بخشد) سوره نساء آیه 48امام فرمود: خوب است ، ولى آنچه من میخواهم نیست ، بعضى گفتند آیه "و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفرالله یجد الله غفورا رحیما" (هر کس عمل زشتى انجام دهد یا بر خویشتن ستم کند و سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحیم خواهد یافت) سوره نساء آیه 110امام فرمود خوبست ولى آنچه را مى خواهم نیست .بعضى دیگر گفتند آیه "قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفورالرحیم" (اى بندگان من که دراثر گناه، بر خویشتن زیاده روی کرده اید، ازرحمت خدا مایوس نشوید در حقیقت ‏خدا همه گناهان را مى‏آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است) سوره زمرآیه53امام فرمود خوبست اما آنچه مى خواهم نیست ! بعضى دیگر گفتند آیه "و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا نفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله" (پرهیزکاران کسانى هستند که هنگامى که کار زشتى انجام مى دهند یا به خود ستم مى کنند به یاد خدا مى افتند، از گناهان خویش آمرزش مى طلبند و چه کسى است جز خدا که گناهان را بیامرزد)سوره آل عمران آیه135باز امام فرمود خوبست ولى آنچه مى خواهم نیست . در این هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و همهمه کردند فرمود: چه خبر است اى مسلمانان ؟ عرض کردند: به خدا سوگند ما آیه دیگرى در این زمینه سراغ نداریم . امام فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم که فرمود:امید بخش ترین آیه قرآن این آیه است"واقم الصلوة طرفى النهار و زلفا من اللیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکرى للذاکرین"سوره هود آیه 114و فرمود: اى على! آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرده و بشیر و نذیرم قرار داده یکى از شما که برمى‏خیزد براى وضو گرفتن، گناهانش از جوارحش مى‏ریزد، و وقتى به روى خود و به قلب خود متوجه خدا مى‏شود از نمازش کنار نمى‏رود مگر آنکه از گناهانش چیزى نمى‏ماند، و مانند روزى که متولد شده پاک مى‏شود، و اگر بین هر دو نماز گناهى بکند نماز بعدى پاکش می‏کند، آن گاه نمازهاى پنجگانه را شمردبعد فرمود: یا على جز این نیست که نمازهاى پنجگانه براى امت من حکم نهر جارى را دارد که در خانه آنها واقع باشد، حال چگونه است وضع کسى که بدنش آلودگى داشته باشد، و خود را روزى پنج نوبت در آن آب بشوید؟ نمازهاى پنجگانه هم به خدا سوگند براى امت من همین حکم را دارد.

نوشته شده در پنج شنبه 91/12/3 ساعت 8:56 عصر توسط م کرمی + لینک ثابت نظر

عفّت در سیره پیشوایان

نویسنده: محمدی اشتهاردی، محمد
منبع :
پاسدار اسلام
عفّت در سیره پیشوایان
 
اشاره:
یکی از ارزش‏های والای انسانی و اسلامی‏ای که سرچشمه ارزش‏های دیگر، و موجب آثار درخشان معنوی است، خوی عفّت می‏باشد که می‏توان آن را یکی از پایه‏های اخلاق و صفت کلیدی ای برای عقب زدن رذایل و سوق دهنده به سوی تکامل و درجات عالی و کمالات متعالی دانست.
 
در قرآن و روایات از این خصلت، بسیار تمجید شده و سیره پیشوایان معصوم(ع) نیز سرشار از این خصلت نیکو است. با این اشاره به مطالب زیر می‏پردازیم: معنای عفّت
عفّت در اصل به معنای خویشتن داری، تسلّط بر نفس و نقطه مقابل شهوت پرستی و شکم پرستی است.
 
راغب اصفهانی در لغت نامه «مفردات» می‏گوید: «عفّت حالتی در نفس است که انسان را از غلبه شهوت باز می‏دارد.» در لغت نامه «التحقیق» آمده: فرق بین عفت و تقوا این است که عفّت به معنای حفظ نفس از شهوات انسانی است ولی تقوا یعنی حفظ نفس از انجام گناهان. بنابراین عفّت یک حالت درونی است، ولی تقوا بر اعمال خارجی نظارت دارد.(4)
 
طریحی در «مجمع البحرین» می‏نویسد: «العفافُ کَفُّ النفس عن المحرّمات، و عَنْ سؤال النّاس؛ عفّت، بازداری روح و روان از گناهان و هم چنین نگه داری خویش از دراز کردن دست سؤال به سوی دیگران است.»(1)
 
از روایات نیز همین معنا استفاده می‏شود، لذا این واژه یک معنای عام دارد، ولی بیشتر در مورد خویشتن داری در دو مسئله استعمال شده است: خویشتن داری و قناعت درا مور مالی و کنترل غریزه جنسی، که اوّلی موجب حفظ عزّت و آبرو شده و دوّمی موجب حیا، شرم و غیرت در مقابل پرده دری و انحرافات جنسی می‏گردد. البته از این دو در اصطلاح روایات به عفّت بطن و فرج تعبیر شده است؛ مثلاً پیامبر(ص) فرمود: «در مورد امّتم در مورد شکم پرستی و شهوت پرستی جنسی، بیمناک هستم.»(2)
 
واژه عفّت در قرآن، بیشتر در این دو مورد استعمال شده است؛ مثلاً در یک جا آمده: «وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لایَجِدُونَ نِکاحَا حَتّی یُغْنِیَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی‏یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند، تا خداوند از فضل خود آنان را بی‏نیاز گرداند.»(5)
 
و در مورد دیگر می‏فرماید:
«... یَحْسَبُهُمُ الجاهِلُ اغنیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ؛ باید انفاق شما، به خصوص برای آن مهاجران فقیری باشد که... از شدّت عفّت و خویشتن داری، افراد ناآگاه، آنها را ثروتمند می‏دانند.»(6)
 
در مورد ارزش انسان عفیف، همین قدر بس که امیرمؤمنان می‏فرماید: «مَا المُجاهِدُ الشّهیدُ فی سَبیل اللهِ باَعْظَمَ اجرا ممَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَکادَ العَفیفُ أَنْ یَکونَ مَلَکا مِنَ الملائکة؛ پاداش مجاهدی که در راه خدا به شهادت رسیده، برتر از شخص با عفّتی نیست که توان گناه دارد، ولی گناه نکند، زیرا چنین شخص نزدیک است که فرشته‏ای از فرشتگان خدا باشد.»(7)
 
چند نمونه از عفّت‏ورزی پیشوایان
1ـ در شأن رسول خدا(ص) گفته‏اند: او عفیف‏ترین انسان‏ها بود، در همه ابعاد با خویشتن داری عجیبی به تدبیر امور می‏پرداخت. در جنگ اُحد، دندان‏های جلوی‏اش شکست و صورتش از ناحیه دشمنان شکاف برداشت. برخی از او خواستند تا دشمن را نفرین کند، آن حضرت با کمال خویشتن داری فرمود: «من به عنوان ناسزاگو مبعوث نشده‏ام، بلکه به عنوان دعوت کننده و مایه رحمت برای مردم فرستاده شده‏ام.» سپس به جای نفرین، چنین دعا کرد: «اللهمَّ اهْدِ قومی فانّهُم لایَعْلَمون؛ خدایا! قوم مرا هدایت کن، ،زیرا آنها ناآگاه‏اند».
 
روزی گروهی از مسلمانان مدینه خدمت پیامبر(ص) آمده و عرض کردند: «از درگاه الهی بهشت را برای ما ضمانت کن.» پیامبر(ص) پس از اندکی درنگ فرمود: «من با یک شرط چنین ضمانتی را برای شما می‏کنم»، پرسیدند: آن شرط چیست؟ فرمود: «اَنْ لاتسْئلوا احدا شَیْئا؛ از هیچ کس (جز خدا) چیزی را تقاضا نکنید.»
آن‏ها نیز تعهّد کردند که در زندگی از احدی تقاضا نکنند کنار سفره نشسته و دستش به آب نمی‏رسید، به کسی نمی‏گفت که آب به من بده، بلکه خودش برمی‏خاست و ظرف آب را برمی‏داشت و می‏نوشید. آری پیامبر(ص)، هم خود این گونه می‏زیست و هم به شاگردانش این گونه توصیه می‏کرد.(10)
 
2 ـ در مورد غیرت و عفت ناموسی پیامبر(ص) نیز سخن بسیار است؛ از جمله این که: امّ سلمه ـ یکی از همسران پیامبر(ص) ـ می‏گوید: در حضور پیامبر(ص) بودم، یکی از همسرانش به نام میمونه نیز حاضر بود، در این هنگام ابن ام مکتوم که نابینا بود به آن جا آمد، پیامبر(ص) به ما فرمود: «حجاب خود را در برابر ابن ام مکتوم رعایت کنید.» پرسیدیم: مگر او نابینا نیست، بنابراین حجاب ما چه معنا دارد؟
فرمود: «آیا شما نابینا هستید؟ آیا شما او را نمی‏بینید؟»(12)
 
3 ـ در ماجرای جنگ جمل که در سال 36 هـ.ق رخ داد، وقتی سپاه علی(ع) بر دشمن پیروز شد، عایشه در میان هودج بود، علی(ع) نزد او آمد و فرمود: «... سوگند به خدا، آنان که زن‏های خود را در پشت پرده عفاف نگه داشتند و تو را از خانه خارج نمودند، با تو به انصاف رفتار نکردند.» سپس نگذاشت نامحرمان به پیش آیند، بلکه به محمد بن ابی بکر ـ برادر عایشه ـ دستور داد، تا او را از هودج بیرون بکشد، سپس او را در خانه صفیه دختر حارث پناه داد،(14) آن گاه با حفظ کامل حریم عفاف، او را روانه مدینه کرد.
 
4 ـ یکی دیگر از شاگردان امام باقر(ع) به نام ابوبصیر می‏گوید در کوفه به یکی از بانوان درس قرائت آیات قرآن می‏دادم، روزی در یک موردی با او شوخی‏ای کردم (که بر خلاف حریم عفّت بود)، پس از گذشت مدت‏ها از این حادثه، در مدینه به محضر امام باقر(ع) رسیدم، به من فرمود: «کسی که در جای خلوت گناه کند، خداوند نظر لطفش را از او برگرداند، این چه سخنی بود که به آن زن گفتی؟» از شدّت شرم، سر در گریبان کرده و توبه کردم، امام باقر(ع) فرمود: «مراقب باش که تکرار نکنی» (و با زن نامحرم شوخی ننمایی)(17)
 
5 ـ امام صادق(ع) دوستی داشت که همواره با هم بودند، روزی همین دوست به غلامی تندی کرد و با کمال گستاخی حریم عفت او را شکست و گفت: «ای زنا زاده! کجا بودی؟» هنگامی که امام این سخن خلاف عفت او را شنید، به شدت ناراحت شد، به طوری که دستش را بلند کرد و محکم بر پیشانی خود زد و فرمود: «سُبحان اللّه!» آیا به مادر غلام، نسبت ناروا می‏دهی؟ من تو را آدم پرهیزکاری می‏دانستم، ولی اکنون می‏بینم پرهیزکار نیستی.»
 
 دوست امام عرض کرد: فدایت گردم! مادر این غلام، از اهالی سِنْد (از سرزمین هند) است و بت‏پرست می‏باشد (بنابراین ناسزا به او اشکال ندارد)، امام صادق(ع) فرمود: «آیا نمی‏دانی که هر امّتی، بین خود قانون ازدواجی دارد؟ از من دور شو!»
آن هنگام بین آن دوست و امام صادق(ع) جدایی افتاد و تا آخر عمر امام، این جدایی ادامه یافت.(18)
 
این ماجرا نیز ما را به عفت زبان و کنترل آن از هرزه گویی و گفتار خلاف عفّت دعوت می‏کند و حاکی از آن است که مسئله حفظ عفت جامعه؛ حتی نسبت به بیگانگان بسیار مهم است و باید مرزهای آن را شناخت و در حفظ آن کوشا بود.
 
پاورقیها:
 18 ـ وسائل الشیعه، ج11، ص331.
13 ـ همان، ج43، ص91.
12 ـ بحارالانوار، ج104، ص37.
17 ـ بحارالانوار، ج46، ص247.
15 ـ اقتباس از کتاب صوت العدالة الانسانیّة، ج1، ص82.
14 ـ تتمة المنتهی، ص12.
19 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص15؛ بحار، ج43، ص340.
10 ـ فروع کافی، ج4، ص21.
16 ـ کشف الغمه، ج2، ص353. 11 ـ اصول کافی، ج2، ص139.
1 ـ مفردات راغب، المصباح المنیر، و مجمع البحرین واژه «عفّ».
2 ـ اصول کافی، ج2، ص79. 3 ـ بحارالانوار، ج77، ص390.
4 ـ التحقیق فی کلمات القرآن، تألیف حسن مصطفوی، واژه عفّت.
5 ـ سوره نور، آیه33.
6 ـ سوره بقره، آیه273.
7 ـ نهج البلاغه، حکمت 474.
8 ـ محدّث قمی، کحل البصر، ص144.
9 ـ تفسیر مراغی، ج3، ص50.
منبع:http://www.women.gov.ir/pages/content.php?id=3172


نوشته شده در شنبه 91/4/24 ساعت 12:0 صبح توسط م کرمی + لینک ثابت نظر

پیامهایی از شهدا درباره حجاب

-          رییس جمهور شهید محمد علی رجایی: « خواهران  ما   در حالی که چادر خود را محکم برگرفته اند  و خود را همچون فاطمه  و زینب حفظ می کنند… هدف دار  در  جامعه حاضرشده اند.» 

-       شهید محمد علی یوسفی: خواهرم !سیاهی چادر تو،کوبنده ترازسرخی خون من است.می خواهم که لااقل،تویکی ازپیروان راستین فاطمه زهرا(س)باشی.

-          شهید سید مرتضی محمدی: خواهرم!اولین سخن من     با  تو  این است که حجابت را حفظ کن ،زیراحجاب تو، وقارتوست     و    وقارتو،افتخار  ماست.

-          شهید عباس نصرآبادی:  وشما خواهرانم رادعوت  به تقوی و پاکدامنی  وعفت می نمایم.

-         شهید محمدرضا ذوالفقاری:  مادرم ،خواهرم وهمسرم حجابتان را حفظ کنید  که سنگرشما حجاب  است.

-         شهید عبدا... محمودی:  و  تو  ای خواهر دینی ام: چادر سیاهی که تو را  احاطه کرده است  ازخون سرخ من کوبنده تر است.    

-         شهید محمد کریم غفرانی: حفظ حجاب همچون جهاد در راه خداست.

-         طلبه شهید محمد جواد نوبختی: خواهرم: همچون زینب باش  و  در سنگر حجابت  به اسلام خدمت کن.

-         شهید صادق مهدی پور: یک دختر نجیب باید  باحجاب  باشد.       

-         شهید بهرام یادگاری: خواهرم: حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.

-         شهید علی رضائیان: شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را  از فساد  به سوی معنویت و صفا می کشاند.

-         شهید علی روحی نجفی: از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که حجاب خون بهای شهیدان است.

-         شهید غلامرضا عسگری: مادرم… من  با  حجاب  و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم.

-         شهید محمد علی فرزانه: خواهرم: زینب گونه حجابت را که کوبنده تر از خون من است حفظ کن.    

-         شهید قربان صفدری بروانلو: دخترم حجاب خود را حفظ کن، چنانکه حضرت فاطمه (س) حجاب خود را حفظ می کرد. حفظ کردن حجاب تو کوبنده تر ازسنگرمن است.

-         شهید احمد اصغری: از خواهرم ودیگر خواهرانم می خواهم که حجاب خود را حفظ کرده و نگذارید که فرهنگ غرب در ایران اسلامی پیدا شود.

-         شهید جواد ظهوریان: شما خواهرانم،حجابتان که ثمره خون شهیدان است حفظ کنید و سعی کنید که خون شهیدان را پایمال نکیند.

 



نوشته شده در پنج شنبه 91/2/21 ساعت 1:41 صبح توسط م کرمی + لینک ثابت نظر

شهدا با خون خود نوشتند...



نوشته شده در چهارشنبه 90/11/5 ساعت 10:35 عصر توسط م کرمی + لینک ثابت نظر

حلول ماه ربیع الاول ماه جشن و سرور اهل البیت(ع) تهنیت باد.

مژده رسیدن ماه ربیع الاول
این روزها که سپری می شود، حال و هوای دلم جور دیگری است. امسال هم محرم و صفر تمام شد و ربیع با مژده فرارسیدن بهار، تلنگری است که آیا دلت نیز بهاری شده است؟! ...
» این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است»
 این کلام پیر و مراد این انقلاب امام خمینی(ره) است که شاید بارها آن را شنیده باشیم. اما تا بحال به معنای واقعی این سخن اندیشیده اید؟! محرم و صفر دو ماه متوالی است که در آنها به عزاداری برای آل الله می پردازیم و در عزای ایشان به سوگ می نشینیم.
دو ماه که با آغاز آن داغدار مصیبت های کربلا می شویم و با پایان آن از فراق پیامبر(ص) و رحمت امّت ناله می زنیم که بار پروردگارا إنّا نشکوا إلیک فقد نبیّنا. این دل شکستن ها و این اشک ها و ناله ها گرچه دل را غمین می کند امّا آن را جلا نیز می دهد که سنگ تا سوزش آتش نبیند گوهر نمی گردد. ذکر و یادآوری مصائب اهل بیت در این ایّام بهترین وسیله ای است که مسلمانی خود را محکی بزنیم و دوباره آن را بیدار و زنده کنیم تا یادمان نرود در کجای تاریخ ایستاده ایم و چه وظایفی بر دوش داریم.
محرم و صفر ایّامی است که چراغ دلمان را برای یکسال در پیش رو روشن کنیم تا مبادا در تاریکی های غفلت و گمراهی گم شویم. مبادا یادمان برود که در کربلا چه گذشت که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» شعار همیشه اعصار است و کوفیان در طول تاریخ کم نبوده و نیستند(1) و مبادا یادمان برود که فلسفه اربعین چه بود که پاسداشت آن نشانه ایمان شمرده شده(2) و مبادا یادمان برود که امام حسن(ع) چرا صلح کرد تا معاویه های روزگارمان را بشناسیم و اسیر مکر و تزویر شیطان های درونمان نشویم.
و مبادا یادمان برود زمین تاب نمی آورد مصیبت رسول خدا(ص) را و فراموش نکنیم و اشک ها و ندبه های شبانه روزی پاره تن پیامبر(ص) را که جفای مردمان را با خون دل دید. مبادا یادمان برود که غربت تنها به بی بارگاهی مزار نیست، غربت به تنهایی و هجران از یاران و اصحاب نیکوست.
فراموش نکنیم هشتمین اختر با قدومش سرزمینمان را گلباران کرد و مبادا فراموش کنیم که شرط ایمنی از عذاب در دژ مستحکم لا اله الاّ الله جز پیروی از ولایت نیست. محرم و صفر بهترین فرصت بود تا مسلمانی مان را زیر و رو کنیم و به قول امروزی ها up to date شویم.

و اکنون سفر با صفر به پایان رسید...
صفر تمام شد، سفر ما نیز در تاریخ اسلام تا اینجا به پایان رسید. خدا کند مسافران، سالم به مقصد رسیده باشند و خدا کند محرم و صفر اسلاممان را زنده کرده باشد. و اکنون که ربیع، آمدن بهار را نوید می دهد، دلهایمان نیز بهاری شده باشد تا در بهار سبز ظهور مولایمان بتواند قامت راست کند و با افتخار بگوید «من شیعه مرتضی علی(ع)»ام. شیعه و پیرو واقعی او که همه روزهای سال مزیّن به افتخارات و جانبازی های اوست و زمین و زمان به داشتن او فخر می فروشد و به آسمانیان به داشتنش مباهات می کند. امروز اول ربیع الاول و یادآور یکی دیگر از ایّامی است که خداوند به وجود امام علی(ع) افتخار کرد!
امام علی
او که جانش را می فروشد...
«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ ...»؛ از مردم کسی هست که جان خویش را در راه رضایت خداوند می فروشد. (بقره/ 207)
این آیه نورانی در شب اوّل ربیع الاول در شأن امیرالمؤمنین علی(ع) نازل شد.
آن شب پیامبر(ص) از شر کفّار از مکه به مدینه هجرت کردند و امام علی(ع) این قهرمان همیشه تاریخ با نثار جان خویش در بستر رسول الله(ص) خوابیدند. آری، آن شب لیلة المبیت بود...
 به زمین نگاه کنید...
غزالی در احیاء العلوم آورده است: در شبی که امیرمؤمنان علی(ع) در جای پیامبر(ص) خوابید به جبرئیل و میکائیل خطاب رسید که من بین شما دو نفر برادری قرار دادم و عمر یکی از شما را بیش از دیگری قرار دادم. کدام یک از شما ایثار می کند که عمر طولانی از آن دیگری باشد؟ هر دو عمر طولانی را اختیار کردند. خطاب آمد: «به زمین نگاه کنید و ببینید که چگونه امام علی(ع) حیات خود را به برادرش پیامبر اکرم(ص) نثار نموده و به جای او خوابیده و جان خود را فدای جان او نموده است. به زمین بروید و او را از شر دشمنان حفظ کنید.» آنها آمدند و جبرئیل در بالای سر امیرالمؤمنین و میکائیل در سمت پاهای آن حضرت نشست و ندا کرد: یابن ابیطالب، خداوند در جمع ملائکه به تو مباهات فرمود. اینجا بود که آیه شریفه «وَ مِن الناس مَن یشری نفسه ابتغاء مرضات الله...» نازل شد.
شما نیز جان می فروشید؟!...
اگر آسمانیان و زمینیان به سرور و مولایمان علی(ع) افتخار می کنند و اگر خود را شیعه و پیرو آن حضرت می دانیم آیا حاضریم جان شیرین خود را در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم امام زمانمان(عج) کنیم؟! همو که در این دو ماه محرم و صفر شب و روز بر مصیبت های پدران و آباء طاهرینش(ع) خون گریه کرد.
آیا آن قدر دل هایمان را حسینی و زینبی و حسنی و نبوی و رضوی و در یک کلام ولایت پذیر کرده ایم که با آغوش باز جان خود را در راه سربازی مولا و مقتدایمان نثار کنیم؟! آیا محرم و صفر اسلاممان را زنده کرده است که در طلیعه ربیع، برای تماشای بهار ظهور آماده شویم؟
ما اکنون در کجای تاریخ ایستاده ایم و چه مسئولیتی بر دوش داریم؟ لحظه ای درنگ تا فردا خجل نباشیم!
 پایان کلام...
حال که پیراهن مشکی ات را در می آوری، پیراهن سربازی مولا را بر تن کن و عزمت را راسخ که راه تو را می خواند... 

فهرست منابع و مآخذ
1-        قرآن کریم
2-        تفسیر المیزان- علامه طباطبایی (ره)
3-        احیاء العلوم- غزالی- کتاب هفتم در بحث ایثار نفس.
4-       بحارالانوار- ج19 و ج 36.
5-        تقویم شیعه- عبدالحسین نیشابوری

 



نوشته شده در چهارشنبه 90/11/5 ساعت 8:58 عصر توسط م کرمی + لینک ثابت نظر

« اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد »

  الهی ! از پای تا فرقم ، در نور تو غرقم . « یا نورَ السموات و الارض ، أنعمتَ فَزِدْ »

الهی ! به فضلت سینه‌ بی کینه ام دادی ، به جودت شرح صدرم عطا بفرما.

الهی ! روزم را چون شبم روحانی گردان ، و شبم را چون روز نورانی.

الهی ! خودت گفته ای ( و لا تَیْأسوا من رَوْحِ الله ) ( سوره یوسف ، آیه 87 ) ، نا امید چون باشم ؟

 الهی ! حقّ محمّد و آل محمّد بر ما عظیم است ؛

 « اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد »

الهی نامه آیت ا...حسن زاده آملی

 



نوشته شده در شنبه 90/8/28 ساعت 10:48 عصر توسط م کرمی + لینک ثابت نظر